تا این جا سعی شد تا به مشکلات موجود در دانشگاه خاصه مشکلات دانشجویان و فارغ التحصیلان اشاره شود و اندکی هم علل آن ها را که مرتبط با نظام آموزشی بودند بررسی کردیم.
گفتیم که تأکید صرف بر تئوری مشکلاتی را ایجاد می کند. مثلاً علاقه و نشاط علمی دانشجو را از بین می برد. ضمناً عدم تناسب مواد درسی تدریس شده با آن چه صنعت و جامعه به آن نیاز دارد منجر به ناکارآمدی معلومات فارغ التحصیلان می شود.
فهمیدیم علت این عدم تناسب، ریشه در جدایی دانشگاه از جامعه دارد. در همه ی کشور های موفق جهان، دانشگاه باید به سؤالات صنعت پاسخ دهد ولی در کشور خودمان دانشگاه و صنعت حرف یک دیگر را نمی فهمند.
تا این جا به اندازه ی کافی نسبت به نظام آموزشی رویکرد انتقادی - و منصفانه - اتخاذ کردیم. حال می خواهم در مورد خودمان این رویکرد را ادامه دهیم.
ضروری است که موضع مان را نسبت به سؤال پیش رو مشخص کنیم. آیا صرفاً به دلیل ایرادات و نقایص نظام آموزشی آینده ی ما محکوم به تباهی و تلخی است؟
آیا این مسخره نیست که اجازه دهیم این نقایص احمقانه سرنوشت زندگی ما را به تلخی رقم بزند؟
تا این جا مشکلات را برشمردیم ولی حالا دیگر نق زدن بس است. از این جا به بعد نق زدن در حکم رفتن به استقبال ناکامی های آینده است. حال که مشکلات را متوجه شدید، تمام سعی تان را بکنیدتا از شر این قیود خلاص شوید. موانع را از سر راه بردارید. آری! یا راهی می یابیم و یا راهی می سازیم. کوله بارتان را ببندید!
زنده باد امام علی (ع) که فرمود: " برای نیل به حق و حقیقت هر جا که باشد در حوادث شدید غوطه ور شو... ".