خلاف جهت

برخی باور های غلط اجتماعی به همراه نظام آموزشی زندگی ما را به سمتی سوق می دهند که آخرش پشیمانی و ناکامی است. بیایید 'خلاف جهت' این رودخانه شنا کنیم.
اگر در حال تحصیل هستید. اگر نسبت به درس علاقه تان کم شده است. اگر از آینده تان نگران هستید و اگر . . . به این وبلاگ خوش آمدید و آن را مطالعه کنید.

امیدوارم تا این جا نسبتا با فضای فکری وبلاگ آشنا شده باشید.

در مطالب قبلی از ایراد های نظام آموزشی گفتیم. مراد من از عبارت نظام آموزشی صرفاً محدود به بخش نامه های وزارت علوم و شورای عالی انقلاب فرهنگی نیست بلکه علاوه بر این ها مجموعه ی همه ی سیاست گذاران مربوطه، چه در وزارت علوم چه در دانشگاه ها و حتی اساتید را شامل می شود.

شاید عده ای بگویند که "دانشجو هم تقصیر دارد" و حتی دلیل بیاورند که دانشجویان، خودشان باید دنبال کار فرا کلاسی باشند و تنبلی نکنند و از این جور حرف ها.

چیزی که قصد دارم در این مطلب ذکر کنم این است که نظام آموزشی(شامل همه ی بخش هایی که برشمردم)  نه تنها منشأ مشکلات ذکر شده است بلکه به آن ها دامن می زند.

بگذارید برایتان مثالی بزنم. وقتی می خواهیم عده ای را به انجام برخی رفتار ها تشویق کنیم، بهترین راه برای انجام این کار زیبا جلوه دادن شخص یا اشخاصی است که آن رفتار مورد نظر را انجام می دهند. در یک کلام الگوسازی یکی از کارآمد ترین شیوه های ترویج است.


حال بیایید ببینیم که نظام آموزشی خودمان چگونه الگوسازی کرده است؟ مجموعه ی سیاست گذاران آموزشی کشور دور هم جمع شده اند و عقل شان را روی هم ریخته اند تا یک سری سیاست های تشویقی برای دانشجویان به زعم آن ها خوب اتخاذ شود. این دانشجویان نخبه - از نظر نظام آموزشی - با عناوین مختلفی مثل شاگرد اول و استعداد های درخشان و ... شناخته می شوند.

مشکل کار این جاست که معیار نخبگی حضرات، این نیست که توانسته اند به سمت و سویی حرکت کنند که برای کشور خوب است بلکه فقط نمره ی سر کلاس مورد توجه قرار می گیرد.


اگر یک دانشجوی فنی مهندسی روی یک پروژه ی علمی سطح بالا کار کند، باز هم معیار خوب بودن او در درجه ی اول معدل اش است. در حقیقت شأن او از یک دانشجوی صرفاً متخصص حل مسئله پایین تر است.

این نوعی لگد مال کردن شایسته سالاری است!


بین دانشجوی واقعی با متخصص حل مسئله بسی تفاوت وجود دارد.


به قول رضا امیرخانی : " فاصله ی نفر تک رقمی کنکور سراسری با نفر دورقمی در چیست؟ یک تست نزذه! این فاصله می تواند باعث شود کسی مادام العمر حقوق بالاتر بگیرد، نخبه باشد، وام خودرو بگیرد و ... ".


یادم می آید یکی از اساتید دانشکده ی فنی ما که از قضا عضو بنیاد نخبگان هم بود در مراسمی گفته بود که علت نخبه بودن من به خاطر این همه اختراع و پژوهش در دانشگاه نیست. وی در مقابل چشمان بهت زده ی دانشجویان اضافه کرد : " بدین علت نخبه محسوب می شوم چون در دوران دبیرستان المپیادی بودم! ".


خود شما قضاوت کنید که نظام آموزشی چقدر باترویج چنین الگوی ناقص و کسالت آور از دانشجو، در مشکلات کشور نقش دارد؟


ارائه ی الگوی کسالت آور از دانشجو، به کسالت هر چه بیشتر درس و دانشگاه می انجامد.


نظرات (۲)

  • عبدالحسین مهدوی
  • چند روزی ست که دارم با یک سری رفقای دوران راهنمایی رفت و آمد می کنم و به نتایج جالبی رسیدم.و البته به یکسری از گفته های خود نیز که قبلا در جمعی متشکل از بنده و شما و حامد و سیدمصطفی زده بودم یقین پیدا کردم.
    اساسی ترین مشکلی که باعث شده سیدعلی ما و اون دو تن رفیق دیگه مون به شاخه های مختلف بپردازند،گاهی وارد فاز اقتصاد بشن،گاهی وارد فاز رسانه بشن،گاهی وارد فاز طنز و طنزنویسی بشن و گاهی گاهی گاهی(که آخر عمر به پایان می رسه و این گاهی ها به پایان نرسیده!) این است که محور واحد،ستون و عمود واحد که حول اون جمع بشن نداریم!
    ترجیح میدم بقیه ی صحبت ها رو حضوری بدم.
    پاسخ:
    هر تغییر فازی را نمی توان به عنوان از این شاخه به آن شاخه پریدن بیهوده دانست. ذهن و دیدگاه های آدمی همواره در حال تکوین بوده است و سرعت تغییرات در زندگی بشر بسیار بالا اس.
    این صحبت هایی که تا الان کردی رو بنده قبول دارم اما دوست دارم به یک نکته ای بپردازم:
    همه ی مشکلاتی که در فاز مدیریتی به سیستم وزارت علوم،آموزش و پرورش،شورای عالی انقلاب فرهنگی و قس علی هذا وارد میشه قابل تامل هستش اما به نظر بنده خیلی از مشکلاتی که ما امروز در این چرخه ناقص تولیدعلم و موضوعات دانشجویی باهاش سر وکار داریم حاصله  اینکه دانشجو  مسیر رو اشتباه اومده-اتفاقی که واقعا فاجعه است-.در مورد اینکه کسی مسیر رو اشتباه بیاد، به نظر من عمده مشکلات در سالهای دانشجویی از همین موضوع نشات میگیره،یعنی مثلا کسی که یک نابغه در زمینه شعر و ادبیاته چهار یا پنج سال از عمرش رو تو دانشکده فنی نابود  می کنه ،به خاطر وجود چیزی(!)به نام سربازی هم نه راه پس داره نه راه پیش،حالا باید از این آدم-که البت تعدادشون هم بعدد ما احاط به علمک است-توقع تولید علم داشت؟حالا به این مسئله این رو هم اضافه که اصلا چه لزومی داره یه جوون 18 ساله  بلندبشه در بهترین روزهای زندگی بیاد دانشگاه و خودش رو اسیر یه سری مزخرفات کنه؟واقعا اگر ما مشکل بیکاری و خدمت مقدس(!)سربازی رو در کشورمون نداشتیم باز هم این همه جوون میریختن تو دانشگاه ها؟
    خیلی طولانی شد،حوصله ندارم بقیه اش رو بنویسم....
    پاسخ:
    بحث ما بر سر اینه که اکثر دانشجوها نمیدونن برای چی درس می خونن و یا برای چی زندگی می کنن
    کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
    اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی